آشنایى با دکتر سید جلال مصطفوى کاشانى
(بر اساس خاطره ای از دکتر فریبرز معطر)
اینجانب با توجه به علاقه مندى به آثار دانشمند عظیمالشأن و پزشک ایرانى سید اسماعیل جرجانى در سال 1347 طى سفرى که از آلمان به ایران داشتم، به بررسى نسخ خطى آثار مختلف این حکیم ربانى پرداختم. در آن هنگام بود که براى اولین بار با نام استاد بزرگ و محقق گرانقدر شادروان سید جلال مصطفوى کاشانى آشنا شدم.
این پژوهنده نامى در آن زمان دو جلد از کتاب شریف ذخیره خوارزمشاهى را به زینت چاپ آراسته و بالأخص- با شرح و تفسیرى که به صورت پاورقى ولى به طور مفصل بر این کتاب نوشته بود- مبانى و اصول طب سنتى ایران را تشریح کرده و با ادله علمى به تطبیق آن با طب امروز پرداخته و با جدیت خارقالعادهاى سعى نموده بود، صحت و اصولى بودن نظریه اخلاط، طبائع و مزاجها را با مبانى علمى امروز به اثبات برساند.
استاد با تسلط در علم پزشکى و شیمى و مطالعات گستردهاى که در علوم مختلف انجام داده بود به حق در این زمینه بسیار موفق شده و مطالب ذکرشده توسط ایشان در این کتاب جالبترین و علمى ترین نوشتارى بود که در مورد مبانى طب سنتى ایران تحریر گشته بود، به طورىکه این مطالب امروز هم از تازگى و ارزش علمى بالایى براى علاقه مندان به این رشته برخوردار مىباشد.
نگارنده نیز از این مطالب بهره فراوان برده و در کتابى که به زبان آلمانى در مورد احوال و آثار سید اسماعیل جرجانى در شهر ماربورگ آلمان منتشر شد از این استاد یاد کرد و علاقهمندان به اصول و مبانى پزشکى سنتى ایران را به آن ارجاع نمود.
پس از بازگشت به ایران در اواخر سال 1350 و شروع به تدریس مباحث گیاهان دارویى و فارماکوگنوزى در دانشگاه اصفهان بهخوبى متوجه شدم که تا چه حد پزشکى گذشته در ایران مهجور مانده و دانشمندان بزرگ این سرزمین فراموش شده است و به آثار آنان بى توجهى مى شود.
در آن هنگام بحث از پزشکى و مبانى طب گذشته یک ضدّ ارزش محسوب مىشد و در جوامع علمى بهخصوص دانشگاهى کشور ذکر نام و آثار علمى گذشتگان مورد بىمهرى قرار مىگرفت.
در آن هنگام بود که به ارزش نوشتههاى این بزرگمرد در عرصه علم پزشکى ایران پى بردم و دلیل اصرار آن فرزانه یگانه براى تطبیق مباحث آثار دانشمندان گذشته با مبانى علمى روز برایم آشکار شد.
به کمک علامه جلیل القدر شادروان دکتر محمود نجم آبادى- که افتخار آشنایى با ایشان را از قبل به دست آورده بودم- به آدرس منزل و تلفن استاد مصطفوى دسترسى یافتم و باب مکالمه و مکاتبه با ایشان را گشودم و هروقت به مشکلى براى شناخت نظرات پزشکى جرجانى، رازى و شیخ الرئیس برمىخوردم با ایشان تماس مىگرفتم و از آن دریاى معرفت و علم بهرهمند مىگردیدم.
به خاطر مى آورم که در پاییز 1355 در مورد یکى از توصیههاى جرجانى براى درمان سرطان به مطلبى برخورد نموده بودم که برایم قابل قبول نبود، لذا در یک گفتوگوى تلفنى موضوع را با استاد در میان گذاشتم و هنگامى که ایشان دریافتند که از توضیحات ایشان قانع شدهام دعوت نمودند که سفرى به تهران نموده و در منزل ایشان در رابطه با موارد فوق بحث و گفتوگو نماییم.
در هفته هاى بعد به اتفاق همکار دانشمند دکتر هادى صمصام شریعت به دیدار ایشان رفتیم. از سادگى و بىتکلّفى ایشان در عجب شدیم. اتاقها مملو از کتاب و یادداشت بود، گویا استاد از ضمیر ما به افکارمان پى بردند و فرمودند: من تمام زندگى خود را صرف آموختن و نوشتن کردهام و براى انتشار مجله دنیاى علم، اموالم را هزینه کردهام و امیدوارم که توانسته باشم دین خود را به جامعه پزشکى ادا نموده باشم.
بههرحال بحث و گفتوگوى ما با ایشان به درازا کشید و استاد ما را به صرف ناهار دعوت نمود و بازهم از بىپیرایگى و سادهزیستى و طبع بلند و کریم خود ما را متعجب کرد.
در آن روز در زمینه مهجور بودن طب سنتى ایران بحث و گفتوگو کردیم و پایه یک همکارى گسترده علمى براى احیاء پزشکى سنتى و گیاهدرمانى علمى گذاشته شد و قرار شد
جلسات مرتبى در خدمت ایشان و شادروان دکتر محمود نجمآبادى داشته باشیم و از مرحوم دکتر ابو تراب نفیسى هم براى همکارى و شرکت در این جلسات دعوت نماییم. حاصل این بحث و گفتوگوها تأسیس اولین مرکز مطالعات طب سنتى و گیاهدرمانى در کشور در دانشگاه اصفهان بود که در سال 1362 در دانشکده داروسازى اصفهان برقرار گردید و پیوسته از نظرات علمى و ارشادى آن بزرگواران بهرهمند بودیم.
چندى بعد سمینار طب سنتى و گیاهدرمانى کشور طى دو روز در دانشگاه اصفهان برگزار گردید و ایشان باوجود کسالت مفرط، به همراه شادروان دکتر نجمآبادى و بسیارى از علاقهمندان و پژوهندگان طب سنتى در این سمینار شرکت و در جلسات میزگرد و بحث و گفتوگو شرکت داشتند. در این سمینار به ارزش و اهمیت توجه به آثار ذى قیمت مکتوب طب سنتى اشاره شد و لزوم ترجمه قانون ابن سینا، حاوى رازى و چاپ هدایه المتعلمین اخوینى، ذخیره خوارزمشاهى، اختیارات بدیعى، خفى علائى، الاغراض الطّبیه و سایر آثار ارجمند طب سنتى یادآورى شد و لزوم تأسیس مراکز مطالعات طب سنتى در سایر دانشگاههاى کشور، مطرح گردید.
در طول برقرارى کنفرانس، شوق و شعف استاد و تحرک و تلاش ایشان براى حضور در سخنرانىهاى مختلف و اداره میزگردها اعجابانگیز بود و مىفرمودند که این دو روز از جمله بهترین ایام زندگى ایشان محسوب مىشود، زیرا مشاهده مىکنند که زحمات بیش از 40 ساله ایشان در معرفى ارزش و اهمیت طب سنتى ایران بىثمر نبوده و خیل قابل توجهى از متفکرین و علاقهمندان به این رشته در کشور به وجود آمدهاند که اکثرا به صورت منفرد و بدون اطلاع از فعالیت دیگران مشغول به مطالعه و تحقیق مىباشند و باید این مطالعات و پژوهشها را هماهنگ و در مسیر مطلوب هدایت نمود.
بحمد اللّه، یکى از ثمرات ارزشمند تلاشهاى استاد دکتر مصطفوى و همکارىهاى بزرگمردان این عرصه- شادروان ابو تراب نفیسى، شادروان محمود نجمآبادى، شادروان ذریاب خوئى و پژوهنده تازه درگذشته شادروان دکتر على زرگرى- جلب توجه بزرگان اجرایى کشور به مقوله طب سنتى مىباشد.
در این راستا تلاشهاى محقق و پژوهنده وارسته و متفکر ارجمند جناب آقاى دکتر على اکبر ولایتى قابل ذکر مىباشد که با علاقهمندى بسیار سکان هدایت این کشتى طوفانزده را به دست گرفته و با تشکیل جلسات مرتب از سال 1365 تا به امروز، چه در مرکز مطالعات و پژوهشهاى وزارت امور خارجه و چه در گروه طب اسلامى و طب سنتى فرهنگستان علوم پزشکى کشور، نسبت به اشاعه طب سنتى اسلام و ایران در کشور و کمک به تأسیس اولین دانشکده طب سنتى ایران در دانشگاه علوم پزشکى تهران تلاش کردهاند، که امیدواریم با کوشش رئیس فرهیخته و تلاشگر آن، ان شاء اللّه بهزودى، شاهد تأسیس دانشگاه طب سنتى ایران هم باشیم.
مسلما روح بزرگ درگذشتهاى چون شادروان دکتر سید جلال مصطفوى از این رویدادها مسرور و از اینکه یک عمر سختى و زحمات طاقتفرساى آنان براى شناساندن اهمیت طب اسلامى و سنتى ایران به بار نشسته و طلیعه درخشانى براى توسعه و رونق داروپزشکى اصیل گذشته و سنتى ایران در پیش روست، شاد و مسرور است. بهحق این بیت شامل حال ایشان مى باشد:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
دکتر فریبرز معطر عضو گروه طب اسلامى و طب سنتى فرهنگستان علوم پزشکى جمهورى اسلامى ایران اصفهان- اردیبهشت 1387
منبع:مجموعه آثار دکتر سید جلال مصطفوى کاشانى ؛ ج2 ؛ ص21